تروما

تروما


 زخم های روانی مادر طی تجربیات کودکی فراموش میشود اما این فراموشی به معنای حل شدنش نیست بلکه در ناخود آگاه سرکوب میشود و ناخود آگاه ما در طی زمان سعی در بازسازی صحنه دارد تا آن زخم را ترمیم کند.از این رو است که زیگموند فروید ریشه بهبودی روانی و زخم های کنونی را در نخستین تجربیات تلخ کودکی آن فرد جستجو میکند ؛ تجربیاتی که فرد در خودآگاهی به فراموشی سپرده است اما در زیر لایه های ناخودآگاه روان فرد را آزار میدهد.

زخم روانی

زخم روانی


زخم روانی 
یکی از شایع ترین زخم هایی که در کودکی خورده ایم از حس آزار دهنده (اهمییت نداشتن)است .نشانه هایی که به ما می گویند به دلایل مختلف بود و نبودمان فرقی نمیکند و در موارد بدتر ،اگر نمی بودیم شرایط زندگی برای دیگران راحت تر میشد .این زخم عمیق بسیاری از مارا به سفری طولانی برای رشد می فرستند .
این سوال که آیا اگر من نباشم در زندگی اطرافیانم کوچکترین تغییری ایجاد میشود یا نه از نظر عاطفی بسیاری را به تمایلات افراطی برای دیده شدن دچار میکند .
به نظر من یکی از راهکار های ترمیم چنین زخم روانی بازگشت و توجه و موقعیت محیطی کودکی و رشد است.اینکه به زاویه دید اطرافیان و به ویژه والدین مان هم بها 
بدهیم .شاید بخشی از این تصور ما از درگیری و مشغولیت آنها با سختی های دیگر زندگی ناشی می شود و نه اینکه اهمیتی برای ما قائل نبوده اند .
.

گاهی لازم است در بزرگسالی حتی گفت و گویی سالم در این باره با آنها داشته باشیم و زخم خود را ترمیم کنیم .