ادیان
خوانشی پدیدارشناختی از کتاب سرخ یونگ
به قلم : سعید
یونگ در کتاب سرخ میگوید:
اما برترین معنا همان مسیر است ،آن راه پل به سوی آنچه می آید .آن خداست که هنوز نیامده است. این خود خدا نیست که بناست بیاید ،بلکه تصویر اوست که در برترین معنا پدیدار می شود. خدا یک تصویر است ، و کسانی که او را می پرستند باید او را در تصاویر والاترین معنا بپرستند .
یونگ به هیچ وجه الاهیدان یا عارف نیست بلکه روانکاو است که در حوزه اسطوره و دین و ادبیات وارد شده است . اینها را از دریچه روانکاوی می نگرد . بعد از بحران چهل سالگی خود دنبال علایق خود رفت و کمتر راجع مباحث کلینیکال نوشت . یونگ را باید یک روانپزشک و روانکاوی دانست که روانشناسی را از نگاه پدیدارشناسی و هرمونتیک می بیند . که چگونه معنا و مفاهیم را درک می کنیم . یونگ با نمود و پدیدار کار دارد . والاترین معنا برای یونگ هرگز نمی میرد (همان ).خدایان موقعت می میرند و نابود می شوند اما والاترین معنا نه " والاترین معنا هرگز نمی میرد ، به معنا و بعد به پوچی تبدیل می شود ، و برترین معنا از دل آتش و خون برآمده از برخودشان سر بر می آورد ، باطروات و جانی تازه .
تصویر خدا نمود دارد . این والاترین معنا واقعی است و سایه افکن است (همان ). یونگ اینجا در مقام پدیدارشناس در موورد پدیدار شدن تصویر خدا می گوید به معنا دقیق تر پدیدارشدن تصویر خدا را برای ما توصیف می کند .
برای همین هیچ کس نمی تواند نقش یونگ در روانکاوی و روانشناسی و هنر و فلسفه و... را نادیده بگیرد. یونگ تصویر مذهبی که کلیسا به مسحیان ارائه می کند را نقد می کند . این تصویر خدا برای یونگ از طریق مسیر بازتاب فعال روان شکل گرفته است. یونگ به الاهیدان ها هشدار می دهد که تصویر خدا در وجود انسان را نگیرند . بنابراین ، برای یونگ بین تصویر خدا و واقعیت خداوند تمایز اساسی وجود دارد. برای یونگ : "برترین معنا آغاز است و انتها . پلی است برای و صورت عمل یافتن" (همان).
باید یک متعلق شناختی باشد یعنی خدا یک پدیدار عینی است . و تصویر یک پدیدار ثانویه . این را باید با خوانش برنتانویی تفسیر کرد .
فرانتس برنتانو بین دو پدیدار تمایز قائل می شود پدیدار ذهنی و پدیدار عینی . پدیدار عینی یا فیزیکی است که خارج از ذهن ماست و پدیدار ذهنی ثانویه است . بازتابی از واقعیت بیرونی است . حال اگر برداشت ادیان سامی و ابراهیمی را نیز در نظر بگیریم اگر جسمی برای قائل نباشیم که چنانکه اسلام برای او جسمی فرض نمی کند و او را نور در نظر می گیرد . باز به هر حال چیزی است که وجود دارد . این مطلب در مورد رد و وجود خداوند نیست بلکه از نگاه پدیدارشناختی گفته یونگ را توصیف و تحلیل می کند . من سعی دارم ابتداعا این متن را به مثابه یک پدیدار بفهمم .
اینجا بنابه برداشت یونگ بین دو مدل فنومن فرق می گذارد ذهنی و عینی . فهمیدن برنتانو و هوسرل به فهم درست و بهتر یونگ کمک می کند . که با توصیفات پدیدارشناختی یونگ آشنا بشویم .
یونگ در جاهای مختلفی خود را پدیدارشناس می داند . و روش پدیدارشناسی مخصوص خودش را دارد. یونگ می گوید :"تصویر خدا سایه می افکند و همان اندازه بزرگ است "(همان). فنمون یا نور هم برما آشکار می کند اما در عین آشکارگی برای پنهان می شود . این خصلت پدیدارگی نور است . که در پدیدارشناسی هیدگر در هستی و زمان آن را درمیابیم . که باید به کمک روی آورندگی آن را آشکار کنیم .
پدیدارشناسی دین کارش اثبات و رد خداوند نیست بلکه توصیف می کند پدیدارها را آنطور که هستند . شعار پدیدارشناسی بازگشت به خود اشیا است آنطور که هستند .
بگمان من پدیدارشناسی این امکان را برای ما فراهم می کند که متن بر ما آشکار شود و افق های بیشتری را برای فهم ما بگشاید . پیش فرض ها را باید کنار گذاشت .